پنج شنبه صبح بلیط داشتم برای قم. شب قبل دعا کردم حضرت طلب کنم. صبح بعد ورزش و صبحانه با رضا راه افتادم سمت راه آهن. قطار رو چند بار نزدیک بود اشتباه سوار شم که برگشتم و تصحیح کردم. کتاب خویشتن پنهان هم همراهم بود و داشتم مطالعه میکردم و غرق بودم. بکر کردم بخاطر همینه که حواسم جمع نیست. رسیدم پای قطار و مهماندار بلیط رو دید. بعد گفت این برای هفته ی بعده!!!! نگو وقتی رزرو می کردم اشتباهی هفته بعد رو زده بودم. فهمیدم گیج زدنم برای امروز نبوده و مصلحتی تو کار هست. نیم ساعتی ایستگاه با مطالعه کتاب خستگیم رو هم در کردم. کتاب حرفی که باید به آن میرسیدم را بهم گفت. گفت توبه یعنی عوض شدن آدم. و دانسته ها باید ما رو عوض کنه نه اینکه همون آدم باشیم با اطلاعات بیشتر!
ادامه مطلب
درباره این سایت